پراکنده
آدمایی که دوستشون دارم هرگوشه ایران پراکنده شدن
و یکی از یکی دورتر
دلم تنگ شد امشب به معنای واقعی حس کردم دلم تنگ و کوچیک و مچاله شد
انگار جا نداشت خون پمپاژ کنه و بتپه
زیادی تنگ بود برای گذر اون بغض
فکر کردم برای دومین بار تو تنهایی وسط خیابون موقع راه رفتن گریهام گرفت
شایدم سومین بار
+ نوشته شده در چهارشنبه ۲۸ آبان ۱۴۰۴ ساعت 2:36
توسط Niko
|